هدف این نوشته مطالعه فعالیتهای غیراقتصادی کارآفرینان و روندی است که کارآفرین را از دوره مسئولیت اخلاقی به مسئولیت اجتماعی متحول میکند. منظور از فعالیتهای غیراقتصادی - چه مسئولیت اخلاقی و چه مسئولیت اجتماعی - به این معنی نیست که این گونه فعالیتها هیچ ارتباطی به فعالیتهای اقتصادی ندارند بلکه بنا به تعریف نظریه اقتصاد رایج از آن دسته فعالیتها نیستند که به دنبال حداکثر کردن منفعت صورت گرفته باشند. برخی کارآفرینان در دوره فعالیتهای اخلاقی از جمله فعالیتهای خیریه هستند و برخی این دوره را طی کرده و در دوره فعالیتهای اجتماعی بهمثابه فعالیتی غیراقتصادی هستند. امور خیریه از انواع اقدامات سنتی هستند که با نیت مذهبی و دیگر خواهانه انجام میگردد و کنشی ارادی از سوی متمولان و ثروتمندان است؛ بنابراین دلیل کنشگر در انجام این امور مربوط است به انگیزههای خیرخواهانه وی؛ اما ممکن است عللی نیز بر این اقدامات مترتب باشد که همانا پیامدهای ناخواسته وجود نظام استبدادی است که موجب محدودیت و تضييق در انباشت سرمایه میشود لذا افراد اموال خود را بهتر میبینند وقف کنند و به امور خیریه اختصاص دهند تا پاداش آن را قبل از اینکه نظام استبدادی و خودسر همه یا قسمتی از آن را مصادره کند از خداوند بگیرند.
مسئولیت اجتماعی دکترینی است که مدعی است تمامی افراد جامعه، اعم از تکتک افراد، دولت، تجار و صاحبان صنایع در قبال جامعه مسئولیت دارند. در این بین تمامی مجموعهها مسئولیت خودشان را دارند و نباید مسئولیت خود را به گردن دیگری بگذارند. این مسئولیت گاهی میتواند مسئولیت منفی باشد، به این معنی که در قبال عدم انجام کاری مقاومت صورت گیرد، همچنین میتواند مسئولیت مثبت باشد به معنی انجام دادن عملی برای سایر افراد جامعه. چون نابرابری وسیعی در نقشها، وسایل و ابزارهای هر فرد، انجمن و نهاد در جامعه وجود دارد، لذا مسئولیتها بر طبق توان محول میگردد. بهطور مثال، دولت مسئول تضمین حقوق مدنی شهروندان است چون توان بیشتری از طریق قدرت قهریه و اعمال آن از طرف جامعه به او داده شده است.
در این بین مسئولیت اجتماعی شرکتها و مؤسسات اقتصادی بخش خصوصی به این معنی است که سازمانها و شرکتهای بزرگ مکلف هستند نیازهای مصرف کنندگان، کارمندان، کارگران و صاحبان سهام را رعایت کنند. رعایت این نیازها برد وسیعی را از رعایت محیط زیست تا رسیدگی به معیشت افراد مرتبط با شرکت را شامل میشود. مسئولت اجتماعی شرکتها با اصول توسعه پایدار هماهنگ است، مفهومی که اخیراً در ادبیات توسعه بکار برده میشود؛ بنابراین شرکتها نه تنها باید تصمیمات تجاری و صنعتی خود را بر اساس عوامل مالی مانند سود شرکت و سود سهام ارزیابی و منطبق کنند بلکه باید به پیامدهای محیط زیستی، معیشتی و اجتماعی بلند مدت محیط بلافصل پیرامون خود توجه جدی داشته باشند؛ بنابراین توجه به سهامداران و مدیران شرکت جای خود را به ذینفعان از جمله مصرف کنندگان، کارگران، کارگران و سهامداران میدهد. یکی از دلایلی که برای ظهور مسئولیت اجتماعی شرکتها در دوره جدید استدلال میشود مرحله توسعه شرکتهاست.
در نهایت مسئولیت اجتماعی به غیر از ویژگیها و پیشینههای اخلاقی و فرهنگی کارآفرین به موقعیت بنگاه از نظر انباشت سرمایه نیز بستگی دارد. شرکتهای بزرگ در کار مسئولیت اجتماعی وارد میشوند چون مالکیت از مدیریت جداشده است و شرکتهای کوچک که مالک هنوز مدیر بنگاه است و تمایزی بین مدیریت و مالکیت صورت نگرفته عمدتاً در مسئولیت اخلاقی فعالیت میکنند که خود - را به صورت فعالیت خیریه نشان میدهد؛ بنابراین اگر از بنگاهها توقع میرود که فعالیتهای مسئولیت اجتماعی خود را گسترش دهند باید زمینه انباشت سرمایه آنها نیز فراهم گردد. در این صورت آنها میتوانند بخشی از وظایف دولتهای رفاهی را برای توازن سرمایه و نیروی کار خود به دست بگیرند.