در آمریکا بخش غیرانتفاعی بهطور فزاینده از روشهای مبتنی بر بازار برای تحویل و ارائه خدمات خود استفاده میکند که در نتیجه، منجر به بدتر شدن سهم متمایزی است که سازمانهای غیرانتفاعی در ایجاد و حفظ یک جامعه مدنی قوی دارند. چرا این مسئله برای مدیران دولتی مهم است؟ دلایل مختلفی برای این مسئله وجود دارد. اول این که اگرچه تأثیرات این مسئله در رابطه با بخشهای عمومی و غیرانتفاعی متفاوت است، اما چنین به نظر میرسد که ادغام ارزشهای بازار خصوصی توسط هر دو بخش عمومی و غیرانتفاعی و یا یکی از آن دو بخش به ضرر دموکراسی باشد. برای بخش عمومی، تأكید بر كارآفرینی و تأمین منافع شخصی مصرفكنندگان، با شهروندی دموكراتیك و تأكید آن بر مسئولیتپذیری و اقدام جمعی برای منافع عمومی ناسازگار است (بُوکس، 1999؛ بُوکس و همكاران، 2001؛ دی لئون و دنهارت، 2000؛ دنهارت و دنهارت، 2000؛ کینگ و استیورز، 1998). علاوه بر این، در شیوه ارائه وتامین کالا و خدمات توسط بخش بازار برای انصاف و عدالت ارزش کمی قائل هستند و یا اصلاً هیچ ارزشی قائل نیستند (تری، 1998).
برای بخش غیرانتفاعی، تکیه بر روشهای بازاری سازی مانند ایجاد درآمد تجاری، رقابت در بستن قرارداد، نقش جامعه مدنی را بهعنوان سازندگان سرمایههای اجتماعی به خطر میاندازند. ثانیاً، بسیاری از محققان مدیریت دولتی معتقدند که یک رابطه مشترک بین شهروندان و مدیران دولتی برای مدیریت دولتی مشروع و مؤثر مطلوب – یا حتی لازم - است (بُوکس، 1998؛ دنهارت و دنهارت، 2000؛ کینگ و استیورز، 1998؛ مکسوئیت، 1997؛ استیورز، 1994). این محققان بر "ارائه دانش و تکنیکهای لازم به شهروندان برای پرداختن به موضوعات سیاست عمومی و فراهم آوردن فضایی باز و غیر تهدیدآمیز برای مشورت و تصمیمگیری" تأکید میکنند (بُوکس و همکاران، 2001، 616). (الکساندر، نانک و استیورس، 1999، 453). البته این نقش و عملکرد توسط شیوههای بازار سازی تهدید میشود.
ضرورت تغییر در شیوه کار با سازمانهای غیرانتفاعی از اهمیت زیادی برخوردار است؛ زیرا سازمانهای غیرانتفاعی فراتر از یک ابزار برای دستیابی به کارآمدترین و مؤثرترین حالت ارائه خدمات هستند؛ آنها همچنین ابزارهای مهمی برای ایجاد و حفظ یک جامعه مدنی قدرتمند هستند. مدیران دولتی میتوانند نقش مهمی در حفظ توانایی بخش غیرانتفاعی در انجام چنین کمکهایی داشته باشند؛ زیرا مدیران دولتی نقش تعیینکنندهای در تعیین نحوه توزیع بودجه موجود برای خدمات اجتماعی دارند.
علاوه بر این، مدیران دولتی میتوانند بهجای افزایش رقابت بهوسیله حمایت از همکاریهای مشترک در میان سازمانهای غیرانتفاعی، نقش مهمی داشته باشند. این همکاری میتواند در حفظ خصوصیات اساسی این بخش بسیار اهمیت داشته باشد. مثالی از این که مدیران دولتی چگونه میتوانند در ایجاد چنین تلاشهای مشترکی نقش داشته باشند، زنجیره مراقبت از افراد بیخانمان شهر اوماها است. این تلاش مشترک و مبتنی بر همکاری که توسط اداره برنامهریزی شهر اوماها آغاز شده است، ارائهدهندگان خدمات پشتیبانی مسکن عمومی و غیرانتفاعی محلی را "در راستای شکلدهی به یک زنجیره مراقبت مؤثر و پاسخگو" به یکدیگر متصل میکند. مطابق با وبسایت "روبان آبی" وزارت مسکن و شهرسازی ایالات متحده، "زنجیره مراقبت" از همکاری بیسابقه دولت محلی و "جامعه خدمات پناهگاه و پشتیبانی" برای ایجاد یک رویکرد جامع در راستای حل مشکل بیخانمانی برخوردار است. از طریق چنین مشارکتی است که مدیران دولتی میتوانند نقش مهمی در توانمندسازی سازمانهای غیرانتفاعی نه تنها برای ارائه خدمات، بلکه برای ایجاد سرمایه اجتماعی - نقشهایی که برای جامعه مدنی و دموکراسی ضروری است، ایفا نمایند.
کلیدواژه: بخش غیرانتفاعی، جامعه مدنی، مشارکت بخش دولتی و غیرانتفاعی.
Cite: Eikenberry, A. M., & Kluver, J. D. (2004). The marketization of the nonprofit sector: civil society at risk?. Public administration review, 64(2), 132-140..