این پژوهش دانشگاهی به دنبال بررسی این مسئله است که شیوههای ارتباطی سازمانهای مردمنهاد زیستمحیطی با ظهور رسانههای جدید چه تغییری کرده است. برای مسلط شدن بر دگرگونیها و تحت اختیار خود درآوردن تکنولوژیها، شناخت رسانههای نوین و شبکههای اجتماعی از اهمیت برخوردار است. با توجه به اهمیت محیطزیست در عصر حاضر، کنشگران محیطزیست ملزم به استفاده از بهروزترین رسانهها شدهاند تا از طریق آنها حوزهی فعالیت خود را گستردهتر کنند.
با توجه به بحث ارتباطات نوین و نقش اینترنت در ایجاد هویتهای تازه و مشارکت در شکلی گستردهتر این پایان نامه از نظریهی "جامعهی شبکهای" و "ارتباطات مشارکتی" در توضیح مدل مفهومی خود، بهره برده است. در این پژوهش تجربیات 15 نفر از کنشگرانی که حداقل 5 سال سابقه فعالیت در سازمانهای مردمنهاد زیستمحیطی داشتهاند با بهکارگیری "روش مصاحبهی عمیق"، مورد ارزیابی قرار گرفته است. تجربیات ارتباطی آنها در زمینه محیطزیست و نقش رسانههای نوین در دگرگونی شیوههای ارتباطی این افراد مورد توجه قرار گرفت. همچنین از آنها خواسته شد تا معیار و انگیزهی خود را در استفاده از ابزار و شبکههای اجتماعی خاص، بیان کنند.
بررسیها نشان داد که چگونه شیوههای ارتباطی سازمانهای غیردولتی ممکن است از طریق استفاده از ابزارها و رسانههای نوین تغییر یابد و بر رفتار و عملکرد جامعه و بازیگران سیاسی تأثیر بگذارد. یکی از عواملی که فرآیند تأثیرگذاری اهداف سازمانهای مردمنهاد را تضعیف کرده است به شرایط توسعه در کشورهای درحالتوسعه مربوط میشود. ورود با تأخیر فنّاوریای ارتباطی و اطلاعاتی به کشور و محدودیتهایی که از سوی دولتها بر آنها اعمال میشود، روند بهکارگیری رسانههای نوین را کند کرده است. گرانی رسانهها چه از نظر سختافزاری به منظور تهیه ابزار ارتباطی و چه نرمافزاری به لحاظ ایجاد زمینه برای ورود به جامعه شبکهای، در نظر گرفته شده است. با تأکید بر تغییراتی که فناوریهای نوین ارتباطات و اطلاعات پدید آورده مینامد. " جامعه شبکهای " است کاستلز خاطر نشان میسازد که بشر به عصر جدیدی وارد شده است و آن را در این جامعه نو ظهور، شاهد دگرگونی ساختاری در تولید، قدرت و نیز روابط اجتماعی میباشیم. این دگرگونیها شکلهای اجتماعی مکان و زمان را تغییر داده و به ظهور فرهنگ جدید منجر میشود.
در این پژوهش تجزیهوتحلیلها بر اساس سیر تحولات ارتباطی کنشگران از ابتدای فعالیت آنها انجام گرفته و مشخص شد که تجربه ارتباطی این افراد به میزان زیادی به سابقه حضور آنها در حوزهی محیطزیست بستگی داشته است. در واقع افرادی که فعالیت خود را از قبل از فراگیر شدن رسانههای نوین شروع کرده بودند تجربه حضور در شبکهای ارتباطات میان فردی را داشته و تحلیل شخصی قابلملاحظهای از دگرگونیهای ارتباطی تجربی خود ارائه دادهاند. بنابراین، قدرت و حوزهی کارکرد شبکهها را در قالب نظریههای ارتباطات محیطزیست، ارتباطات مشارکتی و جامعهی شبکهای تحلیل شد و تأثیر رسانههای نوین در فرآیند ارتباطی سازمانهای مردمنهاد بهعنوان عاملان اجتماعی، مورد بررسی قرار گرفت. اگرچه کنشگران محیطزیست در این پژوهش به تأثیر و نفوذ رسانههای نوین در پیشبرد روند کار سازمانهای مردمنهاد زیستمحیطی باور دارند و از آن حمایت میکنند، اما بهکارگیری هریک از شیوهها و ابزارهای ارتباطی و انتخاب آنها به عنوان شیوه اصلی هر یک از کنشگران، بر اساس نتایج حاصل شده برای این افراد در نظر گرفته میشود.