Citizenship ethics of development and Amartya Sen capability approach
نسبت انسان و توسعه یکی از مسائل کلیدی در ادبیات توسعه است، یکی رویکردهای توسعه که در آن انسان هم موضوعیت و هم طریقیت دارد رهیافت قابلیت است که از دهه 80 میلادی توسط آمارتیا سن مطرح شده و همچنان محوریت جدی دارد. به حاشیه رفتن انسان از محور توسعه یکی از مهمترین دغدغههای این رهیافت بوده است و نقد عمدهای که این رهیافت بر دیگر رویکردها موجود وارد میکند در نظر گرفتن انسان به مثابه موجودی منفعل در آنها بوده است.
هرچند رهیافت مذکور، تلاش کرد مفهوم جدیدی از انسان در حوزه اقتصاد ارائه دهد ولی نتوانسته است از انسان اقتصادی جریان رایج علم اقتصاد پا فراتر نهد هرچند توانسته است، مفهومی انسانی تر از توسعه ارائه دهد، با این حال از نارساییهایی از منظر انسانشناسی رنج میبرد. هدف اصلی رساله این است که بین رهیافت قابلیت آمارتیا سن بهعنوان یکی از مهمترین رویکردها در اندیشه توسعه که انسان را هدف توسعه میداند، با مهمترین شأن انسان در عصر حاضر یعنی مفهوم شهروندی نسبتی برقرار کند تا هم تمهیدی برای مبانی نظری رهیافت قابلیت در راستای رهایی از نارسایی مبانی انسانشناسی باشد و هم ظرفیت لازم برای ورود این رهیافت به عرصه سیاست و فلسفه سیاسی با قدرت بیشتری میسر گردد و از دیگر سو تجلی شهروندی در توسعه برجستهتر شود و امکان مشارکت بیشتر شهروندان مبتنی بر حق و مسئولیت توأمان فراهم شود.
در این رساله اثبات میشود که در اندیشه آمارتیا سن هم تضمنات نظری شهروندی و هم مقومهای اصلی شهروندی از قبیل مشارکت، آزادی، مسئولیت، تعهد در بستر دموکراسی خردورزانه با سویههای اخلاقیتر وجود دارد؛ بنابراین میتوان از یک نظریه شهروندی مبتنی بر اخلاق در رهیافت قابلیت برای بسط مفهوم توسعه دفاع کرد.
کلیدواژه: آمارتیا سن، اخلاق شهروندی، توسعه
ارجاع: نریمان، سعید (1395) اخلاق شهروندی توسعه و رهیافت قابلیت آمارتیا سن، پایان نامه دکتری، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس.